سلیمانی فر، ثریا
مقدمه
جوانی فصل شورانگیز زندگی و مظهر نشاط و سازندگی است.روح لطیف و قلب ظریف جوان جلوهٔ زیبای آفرینش و صحیفه مصفای هستی است.شور زندگی و آهنگ سازندگی در نگاه روشن و امیدوار جوان متجلی است.اگر شور و احساس جوانی با شعور عمیق دینی و سلاح توانای ایمان الهی تجهیز شود، سعادت نسل جوان و سلامت جامعه تضمین خواهد شد.
جوانان همواره کانون توجه به مصلحان و آماج تهاجم مفسدان بودهاند، زیرا عالم جوانی همان گونه که منشأ شورانگیزترین تجلیات عاطفی، روحی و بالندگی است.در معرض فتنه انگیزترین آسیبهای فردی، اخلاقی و اجتماعی نیز هست.بر این اساس، غفلت از تربیت و هدایت نسل جوان، موجب خسران و مایه حرمان دولتهاست.در دنیای امروز که به تدریج ارزشهای انسانی تضعیف می شود و آسیبهای اجتماعی تشدید میگردد، ضرورت دارد که برای هدایت و حمایت نسل جوان اقداماتی سریع و جدّی آغاز گردد.
گام اول در این راه شناخت اصولی و علمی ویژگیهای شخصیتی و نیازهای اساسی جوانان است.بیتردید شناخت،همدلی میآفریند و برای اهتمام به این امر خطیر باید به مشارکت فرهنگی و فراگیر اقدام کرد و این جز با همدلی، همزبانی و همراهی با جوانان میسّر نخواهد بود.
اسلام که جامعترین و غنیترین مکتب آسمانی و منبع پویاترین و پایان ترین معارف اسلامی است،بیشترین توصیه ها را در هدایت و تربیت نسل جوان و رسیدگی و ساماندهی امور آنان دارد.پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند:
اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقُّ افئدة؛یعنی به شما توصیه میکنم که به جوانان توجه و
عنایت خاص نمایید و در مورد آنان به بهترین وجه رفتار کنید، چرا که آنان قلبهایی لطیف و پر فضیلت دارند.
به شهادت تاریخ اولین و بیشترین استقبال کنندگان از دین مبین اسلام جوانان بودهاند و پیامبر همواره بر هدایت و تربیت آنان تأکید داشته اند.
سنین جوانی و اهمیت آن در قرآن
از منظر قرآن مجموع فراز و نشیب زندگی انسان در سه مرحله میباشد؛مرحله ضعف کودکی، دوران قوت و قدرت جوانی و مرحله ضعف و ناتوانی پیری.چنانچه می فرماید:
اللّه الذی خلقکم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوه ثمّ جعل من بعد قوة ضعفاً شبیةً یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر.(روم، 30/54)
خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید، سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قدرت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد، او هر چه بخواهد می آفریند و اوست عالم و قادر.
آری از نظر قرآن جوانی دوران قدرت است، و جوان بربلندای قلّه حیات خویش ایستاده و باید از این موقعیت به نحو احسن استفاده کند.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرموده اند:
إنّ اللّه تعالی ملکاً ینزل فی کل لیلة فینادی یا أبناء العشرین جدّوا و اجتهدوا؛1همانا که خداوند متعال فرشتگانی دارد که هر شب نزول میکنند و ندا میدهند ای جوانان بیست سال کوشش و جدّیت کنید و برای نیل به کمالات انسانی مجاهده نمایید.
علاوه بر بیان ارزش این دوران؛خداوند متعال در آیات متعددی مراحل مختلف حیات بشر را متذکر شده و دوران جوانی در قرآن تحت عنوان «بلوغ أشدّ» معرفی گردیده است.
هو الّذی خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثم من علقةثم یخرجکم طفلاً ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثم لتکونوا شیوخاً و منکم من یتوفّی من قبل و لتبلغوا رجلاً مسمّی و لعلکم تعقلون.(غافر، 40/67) اوست خدایی که شما را از خاک(ناچیز) بیافرید و سپس از قطره آب نطفه و آنگاه از خون بسته علقه،سپس شما را از رحم مادر طفلی بیرون آورد تا آنکه به سن رشد و کمال برسید و باز پیری سالخورده می شوید و برخی از شما پیش از سن پیری وفات کنید و همه به اجل خود میرسید، تا مگر قدرت خدا را تعقل کنید.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
لام در جمله «ثم لتبلغوا اشدَّکم» لام غایب و گویا متعلقش حذف شده و تقدیرش این است «ثم ینشئکم لتبلغوا أشدکم» یعنی:پس شما را نشو و نما میدهد تا به حد بلوغ برسید و حدّ بلوغ أشد از عمر آدمی آن زمانی است که نیروی بدنی انسان به حدّ کمال میرسد.2
بنابر بیان قرآن، حیات انسان شامل دوران رحم، مرحله طفولیت، دوران نوجوانی و سپس مرحله پیری میباشد و مرحله جوانی دورانی مهم است و گویا هدف و غایت مراحل قبل میباشد چرا که با عبارت «ثمّ لتبلغوا أشدّکم» بیان شده، یعنی «تا اینکه برسید به دوران جوانی».علاوه بر این از منظر، مرز خروج از دنیای کودکی به دنیای نوجوانی نیز مطرح شده است، آنجا که می فرماید:
و إذا بلغ الأطفال منکم الحلم فلیستئذنوا کما استئذن الّذین من قبلهم…(نور، 24/59) و آنگاه که اطفال شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند باید مانند سایر بالغان با اجازه وارد شوند…
از دیدگاه قرآن، آغاز تغییر و تحولات جسمانی دوران بلوغ، مرز خروج انسان از دنیای کودکی ورود به دنیای بزرگسالی است.از این زمان دیگر فرزندان در زمرهٔ کودکان نبوده و باید همچون بزرگسالان مؤدب به آدابی شوند و پدر و مادر اولین کسانی هستند که باید به این امر مهم توجه داشته باشند وبدانند که فرزندانشان دیگر کودک نیست و وارد مرحله مهم و حساسی از زندگی خود شده است؛مرحلهای که باید با همدلی و کمک پدر و مادرش آن را سپری کند و به سرانجام برساند.
بلوغ حلم در حقیقت همان دوران نوجوانی و مدخل دنیای جوانی است.دورانی که نوجوان با تغییر و تحولات شدید جسمی، فکری و عاطفی، اخلاقی و اجتماعی روبرو میشود.و حتی از دیدگاه برخی روانشناسان عنوان «تولد دوباره» را به خود گرفته است.
به عبارتی میتوان گفت:دوران نوجوانی یا بلوغ اشدّ از نظر قرآن دارای مراحلی است که ابتدایآنمرحلهبلوغحلماستکههماننوجواناستوکمکم بااستقرارعواملپدیدهبلوغدربدن، مرحلهنوجوانیشکلمیگیردوازدیدگاهقرآنتاسنچهلسالگی،انسان درزمرهٔجوانانمیباشد. آنجا که میفرماید:«و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّة کرهاً و وضیته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشدّه و بلغ أربعین سنة قال رب أوزعنیأنأشکرنعمتک…(احقاف،46/15)ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است، تا زمانی که به حد رشد و جوانی رسیده و سپس به چهل سالگی وارد میگردد، میگوید:خدایا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی که به من دادی به جا آورم… .
بلوغ اشدّ به طور کلی دلالت بر مرحلهای از حیات انسان میکند که در آن قوای جسمانی و عقلانی کم کم به نهایت رشد و استقامت و قوت خود میرسد و طبیعتاً منظور دوران جوانی است. ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل می کند:
اگر بنده به سن سی و سه سالگی رسید به بلوغ أشد خود رسید و هر گاه به چهل سالگی رسید به منتهای بلوغ رسیده و اگر وارد چهل و یک سالگی شد دیگر در نقصان است.3
علامه طباطبایی هم ذیل تفسیر این آیه فرمودهاند که:
منظور از «بلغ اربعین سنة» این است که اواخر بلوغ أشدّ خود چنین و چنان گفت.4
دوران بلوغ أشدّ،مرحلهٔ کمال جسمانی و عقلانی است و اگر انسان برای رشد جسم و توان فکر و عقل خود تلاشی بنماید به نتیجه میرسد، علاوه بر این رشد معنوی و روحی نیز تا چهل سالگی میسر است و اگر انسان تا این زمان برای رشد معنوی خویش کاری بکند به نتیجه میرسد وگرنه دیگر امیدی به او نیست.در حدیث آمده است:
انّ الشیطان یجّر یده علی من وجه زاد علی الاربعین و لم یتب و یقول بابی وجه لایفلح؛5 شیطان دستش را به صورت کسی که به چهل سالگی برسد و از گناه توبه نکند می کشد و میگوید پدرم فدای چهرهای باد که هرگز رستگار نمی شود.
جوانی فرصت رشد و کمال است و باید از آن به نحو أحسن بهره برد و برای شناخت اسرار و رموز آن نهایت تلاش خود را نمود.
هدف ما در این نوشتار شناخت ویژگیها و اقتضائات حیات نوجوانان و جوانان و مطالعه راهکارهای تربیتی دین مبین اسلام است، تا بدین وسیله زمینهٔ تعالی و پیشرفت و رسیدن به کمال را فراهم نماییم.
ویژگیهای شخصیت نوجوانان و جوانان
شخصیت هر فرد کل خصایص بدنی، فکری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی،اعم از موروثی یا اکتسابی است که او را به طور آشکار از دیگران متمایز میکند.6
بنابراین برای بررسی شخصیت یک فرد باید هم جنبههای فردی او یعنی ویژگیهای جسمانی، فکری، عاطفی و اخلاقی وی را شناخت ـ اعم از موروثی و اکتسابی ـ و هم از نظر برخوردهای اجتماعی و ویژگیهای پایدار رفتارش با دیگران، او را مورد ارزیابی قرار داد.
بررسی شخصیت جوان بدین معناست که نوع انسان در دوران نوجوانی و جوانی از نظر ابعاد وجودی دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که حیات او را از سایر مراحل عمرش ممتاز میکند.هدف از شناخت شخصیت جوان؛شناخت این ویژگیها و اقتضائات میباشد تا بتوانیمبه کمک این شناخت و با بهرهگیری از تعالیم قرآن و ائمه معصومین، جوانان را در مهمترین مرحله حیاتشان کمک و راهنمایی کنیم.
شناخت ویژگی های جسمانی
در سالهای اولیه بلوغ به سبب افزایش ترشح هورمونهای غدد آندوکرین، تغییرات عمیقی در ارگانیزم بدن به وجود میآید و تعادل نسبی نوجوان به هم میخورد، شکل و حجم بدن تغییر میکند و از حالت کودکی خارج شده و به غالب و اندازه بزرگسالان نزدیک می شود.رشد در این دوره چنان پرشتاب و سریع انجام میگیرد که آن را به «جهش» تعبیر کردهاند.
رشد جهشی مربوط به سالهای بلوغ و نوجوانی است و حدوداً چهار سال طول میکشد و سپس حالت تدریجی به خود میگیرد و در دوران جوانی آهنگی تدریجی به خود گرفته و به نهایت و اوج خود میرسد.به سبب این تغییر و تحولات، نوجوانان توجهی افراطی نسبت به وضع ظاهری خود نشان میدهند و نسبت به چهره، ترکیب بدن، تناسب اندام و آرایش ظاهری خود بسیار دقیق می شوند.بسیاری از والدین نسبت به تغییر رفتارهای نوجوانان خود در آرایش وضع ظاهری ابراز نگرانی کرده و بنای مخالفت را با آنان میگذارند، در حالی که این تغییرات از خواهشهای غریزی و فطری دوران نوجوانی است و باید با رفتاری سنجیده و ایجاد روابطی صمیمانه آنان را کمک کرد تا این مراحل را سپری کنند.تمایل به زیبایی و جمال از خواهشهای فطری بشر است که در نوجوانان و جوانان تظاهربیشتری دارد و این نکته از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) نیز مطرح گردیده و ایشان در توجه به این حس و پرورش آن عنایت خاصی کردهاند.از امام باقر(ع) روایت شده که:
حضرت امیر(ع) به همراه غلام جوان خود قنبر به بازار بزازها مراجعه نموده و دو لباس تهیه مینمایند یکی به قیمت سه درهم و یکی به قیمت دو درهم و لباس گرانتر را به غلام میدهند.وقتی غلامشان از ایشان میخواهند که لباس گرانقدر را خود حضرت تن کنند، ایشان می فرماید:«انت شاب ولک شره الشباب»7
یعنی ای قنبر تو جوان هستی و در تو میل و رغبت زیادی به جمال و زیبایی است.[پس لباس نیکوتر را شما بپوش].
الشرة یعنی حرص شدید و غلبه حرص؛و در روایت مذکور منظور میل بسیار زیادی به زیبایی و آراستگی می باشد که با پوشیدن لباسی زیبا در غلام جوان ارضا میگردد و حضرت امیر(ع) به این امر مهم توجه نموده اند.
در دین مبین اسلام روایات متعددی در مورد پاکیزگی عمومی بدن، رسیدگی به موی سر،
صورت، ناخن، لباس، عطر زدن و مسواک زدن و… وجود دارد. امام صادق(ع) نیز فرموده اند:
إلبس و تجمّل فان اللّه جمیل و یحب الجمال و لیکن من حلال؛للباس نیکو بپوش و آراسته باش که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد اما باید از راه حلال باشد.
علاوه بر ظاهر، زیبایی معنوی هم در دین اسلام مورد تأکید است.و بهترین لباس در سوره اعراف،لباس تقوی عنوان شده است و حضرت امام صادق(ع) فرمودهاند:
زین اللباس للمؤمن التقوی و انعمه الایمان و قال اللّه تعالی و لباس التقوی لک خیر.8
زیباترین لباس برای مؤمن لباس تقوی و لطیف ترینشان لباس ایمان است و خداوند متعال فرمودهاند:لباس تقوی بهترین است.
تزیین و تجمل در نظر اسلام نه تنها یک کار پسندیده بلکه عملی محبوب و دارای ارزش عبارت است.جمال دلپذیر و جذّاب دوران جوانی هم یکی از زیباییهای طبیعی بشر است و در این ایام، شور و هیجان و نشاط و عشق و امید، این تمایل را افزایش میدهد.
رهنمود قرآن و اولیای اسلام این است که علاوه بر حمایت از این تمایل،بهتر است توجه به جمال معنوی هم در نظر گرفته شود و جوانان را به سوی آن ترغیب نمود.
شناخت ویژگی های فکری و شناختی
علاوه بر تغییر و تحولات وسیع در رشد جسمانی، تحولاتی در حیطهٔ شناختی و فکری نوجوانان نیز رخ میدهد که با رشد مغز و فعالیتهای آن در ارتباط است.
در مطالعات مربوط به رشد عصب شناختی آمده است که رشد دوران بلوغ با رشد مغز نیز همراه است ودر نوجوانی تغییراتی در سطوح و عملکردهای مغز به وقوع میپیوندد و از پیامدهای اینرشدمغزی،رسیدن به مرحله جدیدی از رشدشناختی است که آن رسیدن به «اندیشه انتزاعی» میباشد.
تفکر کودکان وابسته به دادههای عینی و محسوس است و آنان قادر به درک مفاهیم انتزاعی نیستند، در حالی که با شروع نوجوانی، نوجوان میتواند به انواع احتمالات و فرضیات بیاندیشد.
نوجوان نه تنها به آنچه هست میاندیشد بلکه به آنچه می تواندباشد نیز فکر میکند و از آنجا که قابلیت تجسم احتمالات نامحدود را پیدا میکند، میتواند در مورد مسایل اخلاقی، اجتماعی برنامههای آینده خود گستردهٔ وسیعی را مدّ نظر قرار دهد و این تحول روزنههای تازهای را برای اندیشهها میگشاید و به نوجوان امکان تحلیل مسایل سیاسی و فلسفی را میدهد.9
جست وجوی هویت
یکی از مهمترین موضوعاتی که محور تفکر نوجوانان قرار میگیرد،خود آنان میباشد،و در حقیقت، در این سنین، نوجوان در جست وجوی هویت خویش برمیآید.
پدیده نوجوانی همواره با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می پرسد، من کیستم؟!، این پرسش را جست وجوی هویت مینامند.
نوجوانان از خود می پرسد باید چگونه زندگی کنم؟چه حرفهای را انتخاب کنم؟باید با کدام ارزشها و باورها زندگی کنم؟! او پرسشهایی از این قبیل که پاسخ دادن به آنها آسان نیست و معمولاً با تشویق نوجوان و حتی والدین او همراه است.
نوجوانی مرحلهای از رشد است که باید در آن احساس هویت به دست آید و مطالعات مختلف نشان داده است که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع این بحران کمک میکند چرا که مذهب به مهمترین سؤالات نوجوانی یعنی از کجا آمدهام؟چه کسی هستم؟به کجا خواهم رفت؟و چه کار باید کنم؟پاسخ میدهد.
نوجوانی دوره شکل گیری هویت و جوانی زمان تثبیت آن است.در دورهٔ نوجوانی و کودکی خانواده بیشترین تأثیر را در شکل گیری هویت به عهده دارد و در دورهٔ جوانی محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی را در تثبیت هویت ایفا می کنند.10
توجهبهاینموضوعمهمنقشزیادیدرتربیتدوران نوجوانی و جوانی دارد. و اهمیت این موضوع در کلام گوهربارحضرتعلی(ع) موجود می باشد.ایشان درنامهای به فرزندشان میفرماید:
… بادرت بوصیتی الیک و اوردت خصالاً،منها قبل ان یسبقن الیک بعض غلبات الهوی و فتن الدنیا… وانّما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما القی فیها من شیء قبلته… 11
… به وسیله این وصیت بر تو پیشدستی کردم و خصلتهایی را برایت برشمردم قبل از آنکه پاره ای خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد یا فریبندگیهای دنیا تو را بفریبد… همانا که قلب جوان همچون سرزمین خالی و آماده کشت است،هر چنددر آن افکنندبپذیرد….
آری جوان در صدد شناخت خود و ایجاد شخصیت ثابت و مستقل است و سرزمین وجودش مستعد پذیرش هر گونه بذر و نهالی میباشد، توجه به این ویژگی مهم باید مورد نظر والدین و مربیان آموزشی قرار گیرد و نسبت به تربیت این قشر از جامعه تلاش لازم را بنمایند.همان طور که حضرت امیر(ع) در ادامه سخن خود میفرمایند:
فبادرتک بالادب قبل أن تقسوا قلبک و یشتغل لبک…؛پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت هوایی دیگر گیرد…
امام صادق(ع) فرمودهاند:
قلب الشاب أرق من قلب الشیخ 12؛قلب جوان رقیقتر از قلب پیر است.
جوانان دلی رقیق و تأثیر پذیر دارند و همواره تعالیم دین مبین اسلام بر این مبنا بوده است که باید جوانان را به سمت نیکیها و فضایل اخلاقی هدایت کرد.
رسول اکرم(ص) فرمودهاند:
اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقّ افئدة…13؛شما را سفارش میکنم با جوانان به خوبی رفتار کنید چرا که آنان قلب لطیفتری دارند.
از سقراط حکیم پرسیدند چرا بیشتر با جوانان مجالست میکنی؟پاسخ داد:که شاخههای نازک و تر را میتوان راست کرد ولی چوبهای سخت که طراوت آن رفته باشد به استقامت نگراید.
طلب شخصیت و عزت شخص
جوانان در طلب شخصیت و کسب عزّت نفس میباشند،ومایلند هر چه زودتر شخصیتی ثابت و مستقل برای خود بسازند و موجبات رشد خود را فراهم نمایند و صلاحیتهای لازم را برای پذیرش در جامعه بدست آورند.
پیامبر گرامی اسلام در کلام گوهر بار خود این نکته را متذکر شده و میفرمایند:
الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین… 14
در توضیح این روایت باید گفت:فرزند در هفت سال اول به سبب ناتوانی جسم و نارسایی فکر مورد عطوفت و ترحم والدین است و والدین از روی رحمت به خواستههای او عمل می کنند لذا کودک بر پدر و مادر آقائی می کند، و در هفت سال دوم به سبب اینکه به اندازهای نیرومند شده مانند گذشته مورد ترحّم نیست و به سبب اینکه تا اندازهای خوب و بد را میشناسد مورد مؤاخذه بوده و مسؤول واقع میشود و وظایف خود را در غالب دستور از پدر و مادر میگیرد.
هفت سال سوم که دوره بلوغ و جوانی است، دورهای است دارای ارزش والا؛و پیامبر اکرم(ص) با دادن نسبت وزارت به جوانان در حقیقت چندین نکته را موارد اهمیت قرار دادهاند.
اول اینکه نوجوان و جوان دارای ارزش هستند و باید مورد احترام و تکریم قرار گیرند.احترام قائل شدن برای آنها اولین قدم است در کمک به ایشان درکسب شخصیت و عزت نفس.
دوم اینکه به پدر و مادر تذکر میدهد که دوران نوجوانی از کودکی جداست و علاوه بر احترام قائل شدن باید به نوجوان مسؤولیت هم داده شود تا در ضمن اجرای آن به توانمندهای خود دست یابد و با کسب موفقیت، شخصیت خود را به اثبات و انسجام برساند،همانند یک وزیر در کشور کوچک خانواده.
وزیر از یک جهت به معنای کسی است که باز مسؤولیتی را بر دوش گرفته و از طرف دوم کسی است که مورد مشورت و همفکری قرار گرفته است.لذا نوجوان باید در خانواده مورد مشورت قرار گیرد تا به تبادل افکار خویش بپردازد و علاوه بر ابراز وجود، تواناییهای فکری خود را نیز محک بزند.
پدر و مادری که دستور رسول اکرم(ص) را عمل میکنند، عملاً ارزش معنوی جوان خویش را مورد توجه قرار دادهاند و خواهش تکریم را که ناشی از خواهش کسب شخصیت میباشد، در او به نحو شایسته ارضا کردهاند.
طلب شخصیت با کسب عزت نفس یعنی ارزشیابی انسان در مورد خودش که با مفهوم هویت در ارتباط است، ارتباط مستقیم دارد و ضعف و قوت خصوصیات شخصیتی هر فرد با میزان موفقیت وی در کسب عزت نفس در ارتباط است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند:
من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة؛15یعنی هرکس به شرف معنوی و کرامت و عزت نفس خود عقیده دارد، با پلیدی گناه خوارش نخواهد ساخت.
امام هادی(ع) فرمودهاند:
من هانت علیه نفسه فلاتأمن شرّه؛16یعنی هر کسی که خود را ضعیف و خوار میداند و در باطن احساس پستی و حقارت میکند از شرّ او ایمنی نداشته باش.
روایات فوق، اهمیت کسب عزت نفس در جوانی را متذکر شده و توجه به آن باید سرلوحه روشهای تربیتی والدین محترم قرار گیرد.
الگویابی
یکی از ویژگیهای شخصیت انسان در دوران نوجوانی الگویابی است که در راستای رشد و شکل گیری هویت رخ میدهد.نوجوانان به دنبال الگویی هستند که آن را دوست داشته باشند و سعی میکنند شخصیت خود را مطابق با آن الگو کنند.
انتخاب الگو درراستای ارزشهای هر فرد میباشد؛جوانانی که ارزشهای معنوی، دینی و اخلاقی برایشان مهم است الگوهای خود را از میان شخصیتهای مذهبی پیدا میکنند و جوانانی که قدرت بدنی، جمال ظاهری، ثروت و امثال اینها برایشان مهم است از افرادی که در این زمینهها مطرح هستند، پیروی میکنند.نیاز به الگو و توجه به آن از دیدگاه قرآن نیز مطرح گردیده و خداوند متعال بهترین اسوه و سرمشق را برای بشر معرفی کرده است:
لقد کان فی رسول اللّه اسوة حسنه لمن کان یرجواللّه و الیوم الآخر و ذکر اللّه کثیراً.(احزاب،33/21)
برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
خداوند متعال رسول گرامی خویش را بهترین الگو برای انسانها معرفی مینماید و در کنار ارائه الگو، ارزشهای اساسی حیات انسان را نیز مطرح میکند،ارزشهایی چون ایمان به خدا و روز قیامت که انگیزه حرکت در مسیر زندگی هستند و یابه خداوند که تداوم بخش آن است.و بدون شک کسی که قلبش از چنین ایمانی لبریز نباشد پیروی از رسول خدا برایش مقدورنیست.
شناساندن الگوهای ایمانی و اخلاقی از وظایف مربیان، والدین ومسؤولان امور آموزشی و تربیتی میباشد.اگر شخصیت پرنفوذ رسول خدا(ص) به ویژه دوران نوجوانی و جوانی ایشان به جوانان شناسانده شود و بر عنصر اخلاقی شخصیت آن رسول گرامی که «محمد امین» لقب یافته بود تأکید شود و این حقیقت بیان شود که آن حضرت در جوانی به این لقب مفتخر شده بودند؛هالهای از پاکی، قداست و حرکت، نوجوانان را به وجد در می آورد و شیفته رسول اکرم(ص) و مجذوب شخصیت وی می شوند.
خداوند متعال نه تنها در قرآن پیامبر اکرم(ص) را به عنوان الگوی نمونه معرفی مینماید، بلکه ماجرای زندگی و ویژگیهای جوانانی را نیز برشمرده، که بهترین الگو و سرمشق برای جوانان هستند.نوجوان شجاع، پرشور،انقلابی و مبارزی که در شانزده سالگی در مقابل طاغوت زمانه ایستاد و بت شکنی نمود و با منطق صریح خود مردم را متوجه اشتباهاتشان نمود، کسی نیست جز حضرت ابراهیم(ع).
در سوره مبارک انبیا آمده است که حضرت ابراهیم مبارزه علیه بت پرستی را از خانواده و نزدیکانش شروع کرد و با دلایل منطقی و استدلالهای محکم آنان را به سوی توحید دعوت مینمود ولی به سبب بیاعتنایی قومش تصمیم به انجام کاری گرفت تا آنان را منقلب کند و تأثیر بیشتری بگذارد.17
بنابراین روزی که مردم به خارج شهر رفته بودند همه بتها را شکست و تبر را بر گردن بت بزرگ نهاد.وقتی مردم این صحنه را دیدند گفتند تنها کسی که میتواند این کار را کرده باشد، جوانی به نام ابراهیم است.
قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم.(انبیاء، 21/60) گروهی گفتند:شنیدیم جوانی از (مخالفت با) بتها سخن میگفت که او را ابراهیم میگفتند.
و قیل ان ابراهیم القی فی النار و هو ابن ست عشرة سنة ؛18و گفته شده که ابراهیم در آتش افکنده شد در حالی که شانزده ساله بود.
گروهی از جوانان نیز در قرآن مطرح شده اند که با وجود اینکه در بهترین شرایط و موقعیت اجتماعی، از نظر مقام و ثروت بودند، ولی وقتی حقیقت توحید را دریافتند، و به خدای یگانه و روز معاد ایمان آوردند،زر و زیور را رها کردند به غار خشن و خشک پناه بردند و در راه ایمان و عقیده از جان خود نیز دریغ نورزیدند و أسوه جوانان عالم شدند.
اذ اوی الفتیة الی الکهف فقالوا ربّنا من لدنک رحمة و هییء لنا من أمرنا رشداً(کهف،10/18)
زمانی را به خاطر بیاور که این گروه از جوانان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.
انّهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی(کهف/13)
… آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورند و ما بر هدایتشان افزودیم.
همچنین خداوند متعال در یک سورهٔ کامل ماجرای زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان میکند و او را جوانی نیکوکار معرفی میکند که سبب احسان و نیکوکاری و اخلاق نمونهاش، در زمان جوانی خداوند چشمههای علم و حکمت خود را بر قلب او جاری میسازد و این وعده را به تمام جوانان میدهد که اگر یوسف گونه در زمرهٔ «محسنین» قرار گیرند، پاداششان را دریافت خواهند کرد.
و لما بلغ أشدّ اتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین(یوسف،12/22)
و هنگامی که به سن رشد و کمال جوانی رسید به او حکمت و علم دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم.
«حکمت و علمی که خداوند به یوسف داد موهبتی ابتدایی نبود بلکه به عنوان پاداش به وی داده شد چرا که او از نیکوکاران بود و جمله «و کذلک نجزی المحسنین» اشاره به این معنی میکند.و از این جمله همچنین این معنا مشخص میگردد که خداوند از این علم و حکمت به همه نیکوکاران میدهد، البته هر کسی به قدر نیکوکاریش….»19
علاوه بر نیکوکاری، ویژگی ممتاز این جوان نمونه، عفت و پناه بردن به حُسن حسین الهی در مقابل آلودگی.یوسف(ع) در صحنهٔ آزمایشی بسیار سخت و عظیم قرار میگیرد و در بحبوحه جوانی و قدرتمندی می فرماید:… معاذ الله انّه ربّی أحسن مثوای إنه لایفلح الظالمون (یوسف/23) یعنی پناه میبرم به خداوند که پروردگار من است و ظالمان و ستمگران رستگار نمی شوند.
آری یوسف الگوی پاکدامنی و عفت برای جوانان است، و مطالعهٔ دقیق و صحیح زندگی او، از ضروریات است که باید مورد توجه والدین، مربیان، مسؤولان آموزشی و حکومتی و خود جوانان قرار گیرد.علاوه بر یوسف(ع)، مریم (س) نیز به عنوان دختری عفیف و پاکدامن، و اسوه تقوی، عبادت و ایمان معرفی میگردد، و او بانویی است که خداوند به خاطر عفتش او را میستاید و شایسته دریافت روح اللّه میگردد.
و مریم بنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت لکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین (تحریم،66/12)
و مریم دختر عمران مثل زده شده که دامان خود پاک نگه داشت و ما از روح خود در او میدمیدیم، او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.
حضرت موسی (ع) نیز جوانی نیکوکار و غیرتمند است که دوران جوانیاش در سوره قصص مطرح میگردد و او نیز به سبب احساس و نیکوکاری شایسته دریافت علم و حکمت الهی میگردد.
و لما بلغ اشده و استوی ءاتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین (قصص،28/14)
هنگامی که به جوانی رسید و نیرومند و کامل رشد حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم.موسی(ع) به سبب تقوی الهی و اعمال نیکش شایستگی این مقام را پیدا میکند آن هم در زمان جوانیش که با زمان نبوت و القای وحی فاصله زیادی داشت.و نکته مهم دیگر که در جریان این داستان مطرح گردید این است که دختر جوانی که شایسته همسری موسی(ع) میگردد، دختری است که خداوند متعال به این صفت او را متذکر می شود.
فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء… (قصص/25)
ناگهان یکی از آن دو دختر که در نهایت حیاء گام برمیداشت به سوی موسی آمد…
آری رعایت عفت،حیاء و پاکدامنی در حضور اجتماعی، ویژگی ممتازی است که این دختر جوان دارا میباشد و به سبب این صفات شایسته همسری مردی می شود که در آینده پیامبر خداوند خواهد بود.امید است که جوانان با ایمان میهن اسلامیمان به نحو احسن الگوهای قرآنی را شناسایی نموده و آنان را سرمشق خود قرار دادهو به سر منزل کمال و تعالی راه یابند.
ویژگیهای عاطفی حیات نوجوانان و جوانان
نوجوانان در دوران بلوغ زود انگیخت بوده و به اصطلاح سریع التأثر میباشند؛لذا واکنشآنها بیشتر و پرهیجانتر میباشد و فوران احساسات به حدی است که گاهی با یک کلمه یا یک کنایه، طوفانی از احساسات به پا میکنند که آثار آن به وضوح در چهرهشان مشخص میشود… تغییراتی که در هیجانات زندگی رخ میدهد،همه نتیجه نظام جدیدی است که در دستگاه هورمونی و دستگاه اعصاب پیدا می شود….20
در دوران بلوغ تعادل موجود بین احساسات و اندی
